گیاهی به بلندی یک متر با گل های سفید، برگ های شبیه برگ انجیر، میوۀ سرخ رنگ و به قدر زیتون و ریشه ای شبیه پیکر انسان، سگ کن، استرنگ، مردم گیاه، لفّاح، یبروح الصّنم
گیاهی به بلندی یک متر با گل های سفید، برگ های شبیه برگ انجیر، میوۀ سرخ رنگ و به قدر زیتون و ریشه ای شبیه پیکر انسان، سَگ کَن، اَستَرَنگ، مَردُم گیاه، لُفّاح، یَبروحُ الصَّنَم
مردم گیاه. مردم گیه. مهرگیاه: ز آفرینش مردم و مردم گیا هم صورتند اوست مردم دیگران در عهد او مردم گیاه. سوزنی. گر لطف و مردمیت به مردم گیا رسد مردم گیاه مردم گردد همان درنگ. سوزنی. باد صبا که فحل بنات نبات بود مردم گیا شده ست که نه مرد و نه زن است. انوری. حدیث سر کوه و مردم گیا که سازند از او زیرکان کیمیا. نظامی (اقبالنامه ص 66). باورم کن کز نخستین تخم آدم تاکنون در زمین مردمی مردم گیایی برنخاست. خاقانی. من همی در هند معنی راست همچون آدمم وین خران در چین صورت راست چون مردم گیا. خاقانی. به ترکستان اصلی شو برای مردم معنی به چین صورتی تا کی پی مردم گیا رفتن. خاقانی. رجوع به مادۀ بعد شود
مردم گیاه. مردم گیه. مهرگیاه: ز آفرینش مردم و مردم گیا هم صورتند اوست مردم دیگران در عهد او مردم گیاه. سوزنی. گر لطف و مردمیت به مردم گیا رسد مردم گیاه مردم گردد همان درنگ. سوزنی. باد صبا که فحل بنات نبات بود مردم گیا شده ست که نه مرد و نه زن است. انوری. حدیث سر کوه و مردم گیا که سازند از او زیرکان کیمیا. نظامی (اقبالنامه ص 66). باورم کن کز نخستین تخم آدم تاکنون در زمین مردمی مردم گیایی برنخاست. خاقانی. من همی در هند معنی راست همچون آدمم وین خران در چین صورت راست چون مردم گیا. خاقانی. به ترکستان اصلی شو برای مردم معنی به چین صورتی تا کی پی مردم گیا رفتن. خاقانی. رجوع به مادۀ بعد شود
خوش سلوک. خوش رفتار. که با مردم باحسن سلوک. خوشروئی و ملایمت رفتار کند. که دیگران رانیازارد و نرنجاند. که پاسدار خاطر مردمان باشد: مردم دار و خداوند دوست بودی. (سیاست نامه). نرگس مست نوازش کن مردم دارش خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد. حافظ
خوش سلوک. خوش رفتار. که با مردم باحسن سلوک. خوشروئی و ملایمت رفتار کند. که دیگران رانیازارد و نرنجاند. که پاسدار خاطر مردمان باشد: مردم دار و خداوند دوست بودی. (سیاست نامه). نرگس مست نوازش کن مردم دارش خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد. حافظ
مردخیز. جائی را گویند که در آن ارباب عقل و دانش پیدا شوند. (آنندراج). سرزمین و دیاری که از آنجا مردان برجسته و بزرگوار برخاسته باشند، پدیدآورندۀ مردمان. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود
مردخیز. جائی را گویند که در آن ارباب عقل و دانش پیدا شوند. (آنندراج). سرزمین و دیاری که از آنجا مردان برجسته و بزرگوار برخاسته باشند، پدیدآورندۀ مردمان. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود